فرار از شهر گمشده

فرار از شهر گمشده

صحنه 1: فرار از شهر گمشده

کشف راز شهر گمشده (کتابخانه)

(لیا در کتابخانه قدیمی مشغول مطالعه کتاب‌های باستانی است. پروفسور الیور با چهره‌ای هیجان‌زده وارد می‌شود.)

پروفسور الیور: لیا، نگاه کن! این دست‌نوشته‌ها به شهری گمشده اشاره می‌کنند، شهری که قرن‌ها پیش در اعماق جنگل‌های بارانی ناپدید شده است.

لیا: (با کنجکاوی) شهر گمشده؟ چه چیزی در موردش می‌دانیم؟

پروفسور الیور: افسانه‌ها می‌گویند این شهر توسط ملکه زارا، زنی قدرتمند و باهوش، اداره می‌شد. او از فناوری‌های پیشرفته‌ای استفاده می‌کرد که امروزه ما حتی تصورش را هم نمی‌کنیم.

لیا: (با هیجان) پس باید این شهر را پیدا کنیم!

صحنه 2:

ورود به جنگل‌های بارانی (حاشیه جنگل)

(لیا و پروفسور الیور با تجهیزات کامل وارد جنگل‌های بارانی می‌شوند. هوا گرم و شرجی است.)

لیا: (با دقت به اطراف نگاه می‌کند) پروفسور، این جنگل خیلی متراکم است. احساس می‌کنم هر لحظه ممکن است گم شویم.

پروفسور الیور: (با نگاهی به نقشه) نگران نباش، لیا. من مسیر را پیدا می‌کنم.

(صدای حیوانات وحشی و حشرات در جنگل طنین‌انداز می‌شود.)

صحنه 3:

کشف شهر گمشده (دروازه شهر)

(لیا و پروفسور الیور پس از چند روز سفر، به دروازه شهر گمشده می‌رسند. شهر در میان دره‌ای پنهان شده و با دیوارهای بلند و مستحکم احاطه شده است.)

لیا: (با حیرت) باورم نمی‌شود! این شهر واقعاً وجود دارد.

پروفسور الیور: (با احتیاط) اما باید مراقب باشیم. نمی‌دانیم چه خطراتی در انتظارمان است.

(دروازه شهر به آرامی باز می‌شود و نگهبانان سایه با نیزه‌های درخشان ظاهر می‌شوند.)

فرار از شهر گمشده

مرجع بروزترین آهنگ‌ها، آلبوم‌ها و اخبار موسیقی

صحنه 4:

ملاقات با ملکه زارا (قصر شهر)

(لیا و پروفسور الیور توسط نگهبانان سایه به قصر شهر برده می‌شوند. ملکه زارا با چهره‌ای مرموز و قدرتمند بر تخت سلطنت نشسته است.)

ملکه زارا: شما غریبه‌ها در شهر من چه می‌کنید؟

پروفسور الیور: ما دانشمندانی هستیم که به دنبال کشف رازهای گذشته هستیم.

ملکه زارا: (با لبخندی سرد) رازهایی که بهتر است پنهان بمانند.

(ملکه زارا به نگهبانان سایه دستور می‌دهد لیا و پروفسور الیور را زندانی کنند.)

صحنه 5:

فرار از زندان (سلول‌های زیرزمینی)

(لیا و پروفسور الیور در سلول‌های زیرزمینی زندانی می‌شوند. لیا با استفاده از مهارت‌های بقا، قفل سلول را باز می‌کند.)

لیا: پروفسور، باید از اینجا فرار کنیم.

پروفسور الیور: اما نگهبانان سایه همه جا هستند.

لیا: ما باید از تاریکی و تونل‌های زیرزمینی استفاده کنیم.

(لیا و پروفسور الیور از تونل‌های زیرزمینی فرار می‌کنند و با نگهبانان سایه درگیر می‌شوند.)

فرار از شهر گمشده مجموعه‌ای از محصولات منحصربه‌فرد و ارزشمند با الهام از طبیعت بکر و تاریخ غنی این منطقه.

صحنه 6:

کشف راز ملکه زارا (آزمایشگاه مخفی)

(لیا و پروفسور الیور در حین فرار، به آزمایشگاه مخفی ملکه زارا می‌رسند. آنها متوجه می‌شوند که ملکه زارا از فناوری‌های پیشرفته برای کنترل ذهن مردم شهر استفاده می‌کند.)

لیا: (با خشم) او مردم شهر را برده کرده است!

پروفسور الیور: باید این راز را برملا کنیم و مردم را نجات دهیم.

صحنه 7:

نبرد نهایی و آزادی شهر (میدان اصلی شهر)

(لیا و پروفسور الیور با کمک گروهی از مردم شهر که از کنترل ذهن ملکه زارا رها شده‌اند، به میدان اصلی شهر می‌رسند. نبردی بین مردم شهر و نگهبانان سایه آغاز می‌شود.)

(لیا با شجاعت و مهارت خود، با ملکه زارا روبرو می‌شود و دستگاه کنترل ذهن را نابود می‌کند.)

(مردم شهر آزاد می‌شوند و ملکه زارا قدرت خود را از دست می‌دهد.)

صحنه 8:

بازگشت به دنیای بیرون (خروج از جنگل)

(لیا و پروفسور الیور با مردم شهر که اکنون آزاد شده‌اند، از شهر گمشده خارج می‌شوند. آنها می‌فهمند که دانش و فناوری‌های شهر گمشده می‌توانند برای بهبود زندگی انسان‌ها استفاده شوند.)

لیا: ما یاد گرفتیم که قدرت بدون اخلاق، خطرناک است.

پروفسور الیور: ما فهمیدیم که آزادی و عدالت، ارزشمندترین گنج‌ها هستند.

(مردم شهر با امید و انگیزه، به دنیای بیرون باز می‌گردند و لیا و پروفسور الیور به سفر خود ادامه می‌دهند.)

پایان

حسین گلستانه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید